آشنا می شوی
در صدای خنده ها
در طنین قدم های کنار هم
در خیابان های شب زده
عادت می کنی
به عطر حضور
به گرمای دست ها
به زمزمه های آرام...
و ناگهان
تغییر می کنند
چهره ها
صداها
آرام آرام
غریبه می شوند.
تغییر می کنی
خودت هم
دیگر نه آشنا می شوی
نه عادت می کنی
در دنیایی که
هر کس
نام دیگری دارد
چهره ی دیگری دارد.
حالا
تنها
احساس می کنی
با تمام جهان
غریبه شده ای
بی نام و نشان
بی پایان
بی قرار.
فیروزه سمیعی
ZibaMatn.IR